تبلیغات
تبلیغات
جای تبلیغ شما خالیست . . .
نوشته شده توسط : محمد حسین

روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى‌ حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى‌کردبراى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت:...



:: موضوعات مرتبط: داستانک و رمان , ,
:: برچسب‌ها: وبلاگ سکوت و سکوت , سکوت و سکوت , داستان , رمان , داستانک , مرا بغل کن , ,
:: بازدید از این مطلب : 202
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 26 فروردين 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 53 صفحه بعد